بی همتا
درباره وبلاگ


سلام.اول از همه اینکه به وبلاگ خودتون خوش اومدین.دوم اینکه هرکی وارد این وبلاگ میشه نظر یادش نره.نظر ندین راضی نیستم رمان بخونین.تو این وبلاگ رمان خودمو با رمانای نویسنده های دیگه می ذارم.نظرتون برام خیلی مهمه مخصوصا در مورد رمان خودم.دیگه اینکه اینجا رو مثله وبلاگ خودتون بدونید راحت پاتونو دراز کنید و رمان بخونید و دانلود کنید. تو گران مایه ترین تصویری،من اگر قاب تو باشم کافیست،ای صمیمانه ترین آیت مهر،با صمیمانه ترین یاد به یادت هستم.

پيوندها
رمان خونه
دست نوشته های دختری که من باشم
♕ دلشکسته ها ♕
Asheghane
دخمل پسملا
کتاب خونه
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بی همتا و آدرس bihamta77.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 39
بازدید دیروز : 41
بازدید هفته : 80
بازدید ماه : 80
بازدید کل : 94455
تعداد مطالب : 103
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->

نويسندگان
m-sh

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
یک شنبه 9 تير 1392برچسب:, :: 17:33 :: نويسنده : m-sh

سلام به همه.........من اومدم........با پست اول رمان سربازی با چاشنی عشق اومدم..........برید بخونید ببینید چطوره.....هرکی می خونه ازش نظر می خوام.فعلا تا بعد بای دوستان



ادامه مطلب ...
 
دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, :: 14:27 :: نويسنده : m-sh

دوستای گلم سلام.خوبین؟می خواستم به اطلاعتون برسونم که هر رمانی که می خواین توی نظراتتون

درج کنید تا برای دانلود بذارم.اینجا رمان درخواستی قبوله میذاریم.فقط شما اطلاع بدین به محض اینکه پیدا

کردم برای دانلود میذارم.مرسی از همه تا بعد از اینکه از مسافرت اومدم خداحافظ.

 
یک شنبه 2 تير 1392برچسب:, :: 16:49 :: نويسنده : m-sh

سلام خدمت همه دوستای گلم.اولین نکته در مورد رمانم باید بگم که من فکر کردم تو کشور خودمون باشه بهتره.به خاطر همین آمریکا رو   بیخیال.دوم اینکه من قول داده بودم زود بذارم ولی متاسفانه هم اطلاعاتم کافی نبود هم اینکه فردا دارم میرم مسافت و به اینترنت دسترسی ندارم.بعد از اینکه برگشتم اولین پست رو میذارم.پست اول رو نوشتم ولی نیاز به تغییرات داره که انشاالله بعد از اینکه از سفر برگشتم تصحیح شدشو براتون میذارم.

یا حق.

 
چهار شنبه 22 خرداد 1392برچسب:, :: 17:36 :: نويسنده : m-sh

سلام.بچه ها من بی خیال آمریکا شدم تو کشور خودمون بهتره.فقط بی جنبه نباشین اتفاقاتی که تو رمان میوفته کاملا خیالیه پس لطفا نصیحت تو کارتون نباشه.از هفته آینده شروع می کنم به گذاشتن پست های رمان جدیدم. بعد از گذاشتن پست های رمان کسی نظری در مورد ادامه رمان و این چیزا داشت بگه.میسی

 
چهار شنبه 22 خرداد 1392برچسب:, :: 15:33 :: نويسنده : m-sh

4 تا پسته نظر ندین راضی نیستم بخونین.



ادامه مطلب ...
 
یک شنبه 19 خرداد 1392برچسب:, :: 15:55 :: نويسنده : m-sh

5 پست گذاشتم.نامردیه نظر نذارید



ادامه مطلب ...
 
شنبه 18 خرداد 1392برچسب:, :: 19:12 :: نويسنده : m-sh

سلام.دوستای گلم از دستتون دلخورم.چرا نظر نمیذارید؟اگر نظر نذارید راضی نیستم رمان بخونین.گفته باشم اون دنیا یقه تونو گرفتم نگین نگفتی و از این حرفا ها!!!!!!!

 
شنبه 18 خرداد 1392برچسب:, :: 19:0 :: نويسنده : m-sh

امروز دیگه ترکوندم شما هم با نظراتون بترکونید.



ادامه مطلب ...
 
شنبه 18 خرداد 1392برچسب:, :: 18:50 :: نويسنده : m-sh

سه پست به شرط نظر



ادامه مطلب ...
 
شنبه 18 خرداد 1392برچسب:, :: 18:45 :: نويسنده : m-sh

پنج تا پست با هم می ذارم به شرط اینکه نظر بدید.



ادامه مطلب ...
 
شنبه 18 خرداد 1392برچسب:, :: 18:39 :: نويسنده : m-sh

اینم از پست اول رمان گناهکار........برید ادامه مطلب



ادامه مطلب ...
 
شنبه 18 خرداد 1392برچسب:, :: 18:36 :: نويسنده : m-sh

 

گناهکارِ قصه ی ما یه مردِ..آرشام..مردی که به ظاهر خودش رو گناهکار نمی دونه..ولی..
حِرفه ش چیه؟..زورگیری؟!..باج گیری؟!..کلاهبرداری؟!..یا..
گناهش خلافه یا خلافش گناه؟..شاید هم هر دو..
گناهکارِ قصه ی ما دل داره؟!..وجدان داره؟!..من که میگم داره..ولی اگر دل داره و وجدان حالیشه پس چرا شد گناهکار؟!!..
چی شد که آرشام این مسیر رو تو زندگیش انتخاب کرد و تهش رسید به اینجا که این اسم شد لقبش؟!لقبی که خودش به خودش داد ولی کسی جرات نداشت اونو گناهکار بخونه..
این قصه از کجا شروع شد؟!..شاید از اونجایی که آرشام فهمید توی این دنیای بزرگ بین این ادمای دوراندیش و ظاهربین یا باید درّنده باشی یا بذاری اونا تو رو بدرن..
آرشام توی زندگیش یک هدف داره..هدفی که براش بی نهایت مهمه..خیلی ها رو برای رسیدن به این هدف از سر راهش بر می داره..
ایا عشق به سراغش میاد؟!.. مردی که حتی از اسمش هم فراریه..کسی که همیشه به عشق پشت پا زده و اون رو مزاحم تو کارش می دونه می تونه عاشق بشه؟!..
دلارام دختری پر از شور و احساس..درست نقطه ی مقابلِ مردی سرسخت از جنس غرور..این دختر چطور وارد زندگی آرشام میشه؟!..از راه عشق یا..
دختری که به هیچ عنوان حاضر نیست تو زندگیش حرف زور بشنوه و همیشه با زبون تند و تیزش از خودش دفاع می کنه..دختری که نترس نیست ولی لفظ قوی داره..
و اما شغل گناهکارِ ما چیه؟..به گناهش مربوطه؟..
خودش همیشه میگه :اسمم گناهکار..رسمم تباهکار..
پس..

 

 

 
شنبه 18 خرداد 1392برچسب:, :: 18:29 :: نويسنده : m-sh

اول می خوام رمانای محبوبمو بذارم تا رمان خودمو پیش خودم کامل کنم بعد براتون پست بذارم .قشنگترین رمانی که خوندم رمان گناهکار ازfereshte27.من عاشق رماناشم.گناهکارش از همه قشنگ تره.عاشقشم.براتون رمان گناهکارو می ذارم البته همین جا از نویسنده گلش فرشته جون اجازه می گیرم.بای تا بعد.

 
شنبه 18 خرداد 1392برچسب:, :: 17:33 :: نويسنده : m-sh

سلام.بالاخره این امتحانای کوفتی تموم شد.امروز که اومدم خونه یه نفس راحت کشیدم.های.......هیچی به اندازه تعطیلی آدمو سرحال نمیاره.خب بی خیال این حرفا.اسم رمانم سربازی با چاشنی عشقه.عاشق این رمانمم چون می دونم جذاب میشه.

موضوع:عاشقانه،هیجانی،ذکر مشکلات در هر سنی که باشی،یه کوچولو باحال و کلکلی.

باید این نکته رو اضافه کنم که اتفاقات این رمان در آمریکا رخ می ده.پس هر کس می خونه نگه اینا چرا اینجورین و از این حرفا.این رمان بیرون از ایران اتفاق می افته و باید ذکر کنم اصلا حقیقت نداره و بنده از تخیلاتم براتون می نویسم.پس کاملا تخیلیه.هنوز عکسی واسه شخصیت هام انتخاب نکردم پس هروقت تونستم عکس از شخصیت ها میذارم.چون شخصیت ها خیالی هستن و ویژگی هاشون هم خیالیه پس باید یکی رو تو واقعیت پیدا کنم تا مثل اونا باشه پس زمان میبره.

اگه گفتین وقت چیه؟خلاصه داستان!!!!

خلاصه داستان:6 تا پسرن.رفیق فابریک همدیگه.همه جا باهمن.18 سالشون که میشه موقع سربازیشون میرسه.با پارتی که داشتن همه باهم میرن یه منطقه نظامی اما این منطقه نظامی واسه اینا توی یه شهر دور افتاده و پارتیشون هرکاری می کنه نمی تونه اونا رو منتقل کنه به یه شهر دیگه نزدیک شهر خودشون.بنابراین اونافکر می کنن با فلاکت تمام زیر دست یه سرگرد بداخلاق قراره دوران سربازیشونو بگذرونن اما سرنوشت بازی قشنگتری براشون در نظر گرفته.چیزی به نام عشق.....

 

صفحه قبل 1 صفحه بعد